Tuesday, March 21, 2017

داستان لز رویا و مینا حشری‬ ssk



                                                                   

میخوام اولین لزم و اینكه چجوري با رویا آشنا شدم رو براتون تعریف كنم ... اون موقع ها كه بیست سالم بود‬
‫یه دوستي داشتم به اسم نیلوفر ... هر وقت كه میخواستیم بریم بیرون یكي از دوستاش رو به اسم رویا همراه‬
‫خودش میاورد كه من اونجا با رویا آشنا شدم و كم كم با رویا دوست شدم ... و با هم كم كم صمیمي شدیم و به‬
‫خونه همدیگه میرفتیم ...

یه روز رویا اومده بود خونه ما و تو اتاقمون داشتیم حرف میزدیم كه مادرم اومد و‬ ‫گفت كه میخواد بره بیرون ...
وقتي كه رفت رویا به من گفت كه فیلم نگاه میكني ؟ منم گفتم آره ... وقتي فیلم‬ ‫رو گزاشت دیدم كه یه فیلم سوپره
... من اولش خوشم نیومد و میخواستم خاموش كنم ولي رویا نزاشت و منم‬ ‫نشستم نگا كنم و كم كم خوشم اومد
و تا آخرش رو دیدم ... وقتي كه تموم شد رویا به من گفت میخواي با هم لز‬ ‫داشته باشیم ؟ گفتم یعني چي ؟
و رویا واسم توضیح داد كه لز چي هستش و پرسید حالا میخواي ؟ ... گفتم نه‬ ‫بزا واسه یه روز دیگه مادرم
الان میاد و قرار شد یه روز كه خونه ما خالي شد بهش بگم ...

هفته بعد پنجشنبه‬ ‫خونه ما خالي شد و من هم به رویا زنگ زدم كه بیاد و رویا بعد از بیست دقیقه اومد ...
در رو باز كردم و‬ ‫رویا اومد داخل و روي مبل نشست ... با هم یكم حرف زدیم و ازش پذیرایي كردم …
بعد از نیم ساعت رویا‬ ‫گفت شرو كنیم ؟ منم گفتم كه آره و با هم رفتیم تو اتاق خواب و رویا گفت كه
لباسهات رو در بیار و خودش هم‬ ‫شرو كرد لباساي خودش رو در آوردن ... من فقط شرت و سوتین داشتم
و رویا هم همینطور ... رویا اومد جلو‬ ‫و سوتین منو در آورد و منم مال اونو باز كردم ... یكم كه سینه هام
رو مالید رفت سوراغ شرتم و اونو در‬ ‫آورد و گفت این چیه ؟ (آخه كلي مو داشت) گفتم چیه؟
گفت اینجوري نمیشه بریم حموم تمیزش كنم و شرتش‬ ‫رو در آورد ...

وقتي كسش رو دیدم خیلي كیف كردم ... سفید و بدون حتي یدونه مو ... رفتیم حموم و به من‬ ‫گفت كه
اطراف كست رو خیس كن و منم با آب گرم كسم رو خیس كردم ... گفت بشین روي زمین و منم‬ ‫نشستم …
رویا یه تیغ و صابون برداشت و كسم رو كفي كرد و با تیغ موهاش رو زد و معلوم بود خیلي ماهره‬ ‫...
و بعد از اون دور سوراخ كونم رو زد و بعد از اون زیر بغل هام رو زد ... و بهم گفت خودت رو بشور و‬
‫بیا بیرون و خودش رفت بیرون و منم یه دوش گرفتم و رفتم بیرون ... رو تخت نشسته بود و منم خودم رو‬
‫خشك كردم و رفتم پیش رویا نشستم رویا پاهام رو باز كرد و كسم رو نگا كرد و آروم روش دست كشید و‬
‫گفت به به حالا شد ... یه نگاه به كسم انداختم ... خیلس خوشكل شده بود . خودم كلي كیف كردم ... دستش رو‬
‫گذاشت روي پام و یكمي نوازش كرد و منو خوابوند روي تخت و ازم لب گرفت و حسابي همدیگه رو بوسیدیم‬
... بعد سینه هام رو مالید و شرو كرد به خوردن سینه هام ... اون موقع یه حالي شده بودم كه خیلي خوب بود‬
‫... سینه هام رو میمالید و میخورد ... بعد رفت سوراغ كسم و هي میمالید و فشار میداد كم كم داخل دلم داشت‬
‫یه جوري میشد ... بعد شرو كرد به خوردن كسم و یه كم كه كسم رو خورد به نفس نفس افتادم و اونهم هي‬
‫میمالید و میخورد ... و من اون موقع دیگه حال خودم رو نمي فهمیدم و آه و ناله میكردم ... وقتي كسم رو‬
‫زبون میزد خیلي حال میداد ... با یه دستش كسم رو میمالید و با یه دست دیگش سینه هام رو ... سینه هام عین‬
سنگ شده بودن ... بعد از ۱۰ دقیقه كه میمالید و میخورد من یهویي بدنم گرم شد و احساس كردم توي دلم‬
‫یهویي خالي شد و رویا گفت ترشهاتت داره میاد ... و با دست مال كسم رو پاك كرد ... من همینجور بي حال‬
‫افتاده بودم و میخواستم بلند شم ولي نتونستم اما حس خوبي داشتم و احساس راحتي میكردم ... رویا هم كنارم‬
‫نشسته بود و سینه هام رو میمالید ... بعد از ۱۰ دقیقه حالم اومد سر جاش ... بد جور عرق كرده بودم ... ازم‬
‫پرسید حالت جا اومد ؟منم گفتم آره ... گفت حالا تو باید منو ارضا كني ... گفتم بزا واسه یه روز دیگه ولي اون‬
‫قبول نكرد و گفت همین هالا ... منم مجبور شدم و قبول كردم ... ولي قبلش رفتم دستشویي و جیش كردم و‬
‫وقتي برگشتم دیدم رو تخت دراز كشیده و من هم رفتم سراغ سینه هاش و شرو كردم مالیدن و با سینه هاش‬
‫بازي كردم ... حسابي براش میمالیدم ... رویا گفت كه تا حالا كسي اینجوري واسم نمالیده كه حال كنم مثل اینكه‬
‫به كارت واردي ها ... منم شرو كردم سینه هاش رو خوردن و نوك سینشو مك میزدم ... رویا سینه هاي تپلي‬
‫داره ... بعد رفتم سراغ كسش و كسش رو مي میلیدم ... اولش نمیخواستم كسش رو بخورم ... ولي با اصرار‬
‫رویا مجبور شدم بخورم ... اصلا دوست نداشتم بخورم ... اول با نوك زبونم یكم لیس زدم ... دیدم بدك نیست و‬
‫حال میده ... منم كم كم خوشم میومد و بیشتر میخوردم و لیس میزدم و سرعت خوردن و لیسیدنم رو بیشتر‬
‫میكردم ... رویا چشماش رو بسته بود و آه و ناله میكرد و میگفت بخور ... بمال ... تند تر و از این حرفها ...‬
‫از بس مالیده بودم كسش سرخ شده بود ... حدود ۱۵ دقیقه میمالیدم و میخوردم كه دیدم ترشحاتش داره میاد منم‬
‫همینطور مالیدم ... حسابي خالي شده بود ... منم با دست ترشحاتش رو به بدنش میمالیدم ... یه ۵ دقیقه‬
همینطور روي تخت دراز كشیده بود ...

بعد بلند شد و منو بوسید و گفت تا حالا اینجوري ارضا نشده بودم ...‬ ‫بعدش به من گفت كه روي شكم دراز بكشم
... گفتم چیكار میخواهي بكني ؟ گفت كاري نمیخوام بكنم ...‬ ‫منم رو شكمم خوابیدم ... از كیفش یه قوطي
ژل آورد و به من گفت كونت رو بده بالا ... من اولش نمي خواستم‬ ‫ولي اینقدر اصرار كرد كه من راضي شدم و
كونم رو بالا آوردم و رویا یه كم به سوراخ كونم ژل زد و با‬ ‫انگشت به سوراخم میمالید و بعد انگشتش رو كرد
تو ... اولش یكم درد داشت ولي زود خوب شد و هال میداد‬ ‫... انگشتش رو تو كونم عقب جولو میكرد ...
خیلي هال میداد بعد یهو با دو تا انگشت كرد تو كونم ... منم جیق‬ ‫كشیدم ... رویا گفت الان عادت میكني ...
كونم باز شده بود و خیلي هم لیز شده بود و درد نداشت ... وقتي‬ ‫عقب جلو میكرد من هال میكردم ... بعد از
دو سه دقیقه گفت كه میخوام سه تا انگشتم رو بكنم تو ... من ترسیدم‬ ‫و گفتم نه ... گفت درد نداره و به سه تا
از انگشتاش ژل مالید و كرد تو كونم ... اولش خیلي سوزش داشت ...‬ ‫ولي بعدش خیلي هال میداد ...
حس میكردم كونم حسابي باز شده ... بعد از 5 دقیقه این كار رو هم تموم كرد و‬ ‫رفت انگشتاش رو شست و برگشت
... گفت امروز خیلي روز خوبي بود ... و همدیگه رو بوسیدیم و لباسامون‬ رو پوشیدیم‬ .

No comments:

Post a Comment